نفر پنجم من بودم. اين کاغذ را دادند دست من. ديدم که نميتوانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدي، گفتم: من يک لحظه ديدار علي (ع) را به هزاران سال زناشويي با اين زن نميدهم. يک وقت ديدم يک حالت خيلي عجيبي دست داد. تا آن وقت همچو حالتي نديده بودم. شبيه به خواب و بيهوشي بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجرهام شدم، حالت غير عادي، حجره رو به مشرق ديگر نفهميدم، يکبار به حالتي دست يافتم.يک دفعه ديدم يک اتاق بزرگي است يک آقايي نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قيافهاي که شيعه و سني درباره امام علي(ع) نوشته در اين مرد موجود است.
يک جواني پيش من در سمت راستم نشسته بود. پرسيدم اين آقا کيست؟