پيام
+
روزي
*مجنون *از روي سجاده شخصي عبور کرد
مرد *نماز *را شکست و گفت:
مردک در حال راز و نياز با خدا بودم براي چه اين رشته را بريدي؟
*مجنون* لبخندي زد و گفت:
عاشق بنده اي بودم و تورا نديدم
*تو*
*عاشق خدا بودي چطور مرا ديدي؟*
.
.
......
.
.

سعيد عبدلي
94/8/12
محدثه خانوم
@};- عيدهمگي بودمبارک@};-
نگارستان خيال
@};- @};-
محدثه خانوم
...
سعيد عبدلي
@};- @};-