شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

علاقه‌مندي ها

+ يکي ازم پرسيد چاي يا قهوه...!؟ گفتم: هر دو را مي نوشم ولي پاي چاي تان سيراب ميشوم در کنج قهوه خانه اي با يک ميز چوبي، گلداني آبي، چند شاخه گل خشکيده... و هوايي سايه روشن....!
قشنگ بود....:)
ممنونم...زنده باشيد...داغ و تنوري بود يعني همين الان با يک دوست حرف ميزدم چنين گفتم و نوشتم...!=)
بعدی همه 14 نظر قبلی
خيلي قشنگ بود
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} مچکرم
+ تو گردان کميل چهار تا نيروي خيلي شر و شيطون داشتيم که قابل کنترل نبودند، رفتيم کارگزيني گفتيم ما اينا رو نميخوايم، به دردمون نميخورن! گفتن بايد دليل بياريد و بنويسيد تا ما اخراجشون کنيم و اينا اخراجي بشن. گفتيم نه، اگر قرار به اخراجي شدنه، تحملشون ميکنيم و يه جوري سر ميکنيم. عمليات خيبر شد. شب عمليات تو طلائيه داشتيم ميرفتيم که خورديم به ميدون مين. تخريبچي رفت رو مين والمري که يک متر مياد بالا،بعد
بعد منفجر ميشه جفت پاهاش از بالا قطع شد.از طرفي هم حاج همت تماس گرفته بود که سمت چپتون رفتن رسيدن به دشمن، پس شما کجا مونديد؟ ما هم ديگه تخريبچي نداشتيم که راه رو برامون باز کنه.  يکي از اون چهارتا اومد جلو به من گفت: من تخريبچي ام، بلدم مين خنثي کنم. برم؟ گفتم: خب پس برو خنثي کن که راه باز بشه. يه دفعه ديدم دويد وسط ميدون مين! ما متحير داشتيم نگاه ميکرديم، يه دفعه دومين نفرشون هم دويد و گفت منم
گفت منم بلدم، بعد سومي و بعد هم چهارمي. اصلاً فرصت به اجازه ندادند. اون شب اون چهار نيرو که قرار بود اخراجي باشن، راه رو باز کردن و 360 نفر گردان کميل از روشون رد شدن و زدن به دشمن.   حاج احمد بوياني
همه 6 نظر
جانم به اخراجي هاي صف آخر، شهداي شيداي يار هعي
+ شبيـــهِ *بــرگـــِ سـرگــردان* بـه دستـــِ *بــادِ* پائيـــزي ميــان مانـدن و رفتـن پـر از *تـرديـــد* و تشويشم . . آفتابـــ
برگ باشي؛ سرنوشتت دست باد است نه تصميمي که بماني يا بروي...!
بسيار زيبا هم مقدمه هم ميانه و هم انتها و نتيجه
بعدی همه 43 نظر قبلی
دلم گرفت :(
{a h=iranbees}دختر احمد آباد{/a} :{ @};-
+ نمـي دانم *شــب ها* من *شاعــر* مي شــوم و تــو را *غــزل بــاران* مي کنــم يا تــو *بهانـــه* مي شوي و من غزل غزل *مي بـــارم*!
سبحان.
بازنشر..
واقعا ياشياسن @};-
بعدی همه 62 نظر قبلی
محب
عالي
my writings
786.سلام.وقت بخير.مطلب زيباي شما به عنوان يادگاري تو کانال(ايتا) *دفتر خاطرات پارسي بلاگ* گذاشته شد.لطفا با عضويت در تنها *کانال ايتا پارسي بلاگ* از پست هاي *بچه هاي پارسي* حمايت کنيد. آدرس کانال براي تشريف فرمايي و عضويت شما.(با تشکر عليرضا عبدي،يک فنجان آرامش)583 https://eitaa.com/parsiblog
+ نتونستم اين توصيه پزشكي بسيار مهم را براتون ننويسم...!!!*** به هيچ وجه بادام نارس (يا همان چاقاله بادام) و آلوچه نارس ( يا همان گوجه سبز) را خصوصا وقتي که روش سديم كلرايد (يا همان نمک طعام) ميپاشيد نخوريد. . . . . صبر کنيد من هم بيام تا با هم بخوريم من گوجه سبز خيللللللي دوست دارم!!!!:دي
باشه :)
تو پسري اينقدر خوشمزه اي؟
بعدی همه 75 نظر قبلی
البته اينکار برايم مقدور نيست و تعداد زيادي هستند که وقتي مرا مي‌بينند مي‌گويند چرا ديگر پارک نمي آيي . البته شايد کم و بيش بدانيد بتازگي دچار بيماري عجيبي شدم که احساس ميکنم بواسطه آن خداوند ميخواست وجود مرا از خون ناپاک ، پاک کند و شخصيتي جديد داشته باشم تا بهتر بتوانم با مشکلات برخورد کنم چون اينجا هيچکس جز خدا همراه من نيست .
بدبختي اينست که هيچ همراهي هم قابل اعتماد نيست در طول اين چند سال اتفاقاتي افتاده که هر کدامشان مي‌تواند يک کتاب باشد ، کتابي که بازگو کردنشان بسيار دشوارست چه رسد به نوشتن آن .
+ * اين را يکي از رفقا فرستاد زيبا بود:«نصيحت بزرگي خيلي ساله تو ذهنم مونده ميگفت: اگه مهمون خونه اي بودين و  صاحب خونه براتون چاي آورد رد نکنين  شايد اين تنها چيزيه که براي پذيرايي از مهمونش داره و اگه نخورين نميدونه بايد چيکار کنه.... دوستان حواستون به دستاي خالي هم باشه..».*
هما بانو
سلام عليکم ... بسيار عالي .. خدا خيرتون بده ..
عليکم السلام...سپاس
همه 6 نظر
سلام.براي خودم هم پند داد فراوان ان يار مهربان:)....ممنون
ادب مهماني
+ براي روزهاي خوب تو دعا مي کنم روزهاي خوب تو ربط عجيبي به حال خوب من دارد
براي همه هموطنا خوبي آرزو مي کنم
+ سلام حتما خبرشهادت يا فوت سردار دريادار *محمد ناظري* رو شنيدين خدا رحمتش کنه ...@};- با اينکه تازگيا و با مستند مسابقه *فرمانده* ي شبکه افق باهاشون اشنا شدم ولي اين روزها خيلي درگير نبودنشونم .... فقط نميدونم چرا اطلاع دقيقي از علت فوت شون نميدن ! يه وقت ميگن ايست قلبي ، يه جا بهشون ميگن *شهيد* ، ميگن در انجام يک ماموريت در نازعات به همرزمانشون پيوستن ! يه جا هم گفته شده بر اثر عارضه شيميايي !

http://saten.ir/107079/بيوگرافي-سردار-محمد-ناظري-،فرمانده-ني/
https://fa.wikipedia.org/wiki/محمد_ناظري
بعدی همه 10 نظر قبلی
زياد از خودت توقع نداشته باش ... کاري که خدا از ما خواسته اينه که از گناه دور باشيم و واجبات رو انجام بديم . مهم راضي بودن خدا و عاقبت بخيري مونه . خدا هم از هر کس بيشتر از اندازه توان و ظرفيت اون فرد توقع نداره .... پس بخند و خوب زندگي کن =)
* اکنون کسي جز تو ندارم و از تو مي خواهم مرا از اين بيماري و رنج نجات دهي که اکنون به زيارت شما آمده ام، پس مرا به حق بيمار کربلا شفاعت کن* هنوز لحظاتي نگذشته بود که احمد در حالي که ستون کنار خود را گرفته بود به روي پاهاي خود ايستاد و اين جمله را تکرار مي کرد که اللهم صل علي محمد و آل محمد ...
اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم
هما بانو
:'(
+ :'( چه بي لياقت بودم ..... چقدر غرق دنياي خودم بودم .... چه حيف شد که نشد با هر قدمم زير لب زمزمه کنان بخونم : قدم ... قدم ... با يه علم ... انشالله اربعين ميام سمت حرم .... :'(


چه بي لياقت بودم .....
http://www.bartarinha.ir/fa/news/270727/عکس-راهپيمايي-زائران-از-نجف-تا-کربلا
+ *آقاجان...! وقت تنگ است...! منتظر جمعه نمان...! العجل اي صاحب دورانها... العجل...!*
العجل اي صاحب دورانها... العجل...! - پيام رهايي
العجل اي صاحب دورانها... العجل...!
همه 6 نظر
يک بار هم مسير دلم سوي تو نبود/اما مسير تو به من افتاده بارها /شب ها بدون آمدنت صبح ظلمت اند/ برگرد اي توسل شب زنده دارها/اين دست ها به لطف تو ظرف گدايي اند/ اي ايّها العزيز تمام ندارها @};-
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} بسيار عالي ممنون از شما @};-
+ *سلام اي همنشين پارس ياري ، که جز اينجا نداري هيچ کاري :D .. بيا و در لغتها جستجو کن ، و با ما شاعرانه گفتگو کن .. زبان شعر از فردوسي آموز ، به هر بيتي چراغي ديگر افروز * :)


*فقط با شعر اينجا گفتگو کن .. و موضوعات جالب جستجو کن *
من اگر دانستمي شعر و ادب .. اينچنين نَبوَد سوهان عصب :D
بعدی همه 175 نظر قبلی
جناب راوندي اين يکي ازفيدهاي جذاب و باحال شما بوده است اميد که همواره مانا وسلامت باشيد.@};-
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} سپاسگزارم @};- بله اين فيد در زمان خودش بسيار جالب بود :) اميدوارم شما هم هميشه مانا و سلامت باشيد =)
+ *همه اتفاق‌ها دير يا زود افتادني‌اند!* *مانند دانه‌هاي تسبيح...* يکي بعد از ديگري: *تولد، کودکي، نوجواني، جواني، عشق... و مرگ!* آه که چه نظم تکراري و کسالت آوري! کاش مي‌شد زمان را مثل نخ تسبيح، از بين همه اين اتفاقات بيرون بکشيم آنگاه در اوج جواني، در يک روز بلند تابستاني، عاشق مي‌شديم... آروزهاي بلند پروازانه نوجواني را ارزاني عاشقي‌هامان مي‌کرديم ...* عکس و متن : نگارستان خيال*
و قهقهه‌هاي کودکانه‌مان، زلالي عشق‌مان را فرياد مي‌کرد... *و آنگاه، مرگ؛ اين پايان ناگزير همه‌ي اتفاق‌ها، در يک شب سرد **زمستاني، به سراغ‌مان مي‌آمد و ... تمام! ....* *اين، دوست داشتني ترين بي‌نظمي دنياست!*
خيلي زيباست بانو@};-
بعدی همه 18 نظر قبلی
ممنونم از لطفتون
+ شهيدان ...! بي شما؛ هواي شهرمان ناجوانمردانه سرد است...!
هميشه دوستت دارم اي شهيد....
سپاس.
همه 8 نظر
{a h=setarehab}ترخون بانو{/a} موسيقي حماسي و متن پرشور اين سرود باعث مي‌شه که آدم به فکر فرو بره و حس غرور، اندوه و دلتنگي رو با هم تجربه کنه. شايد همين ترکيب موسيقي و مفهوم باعث مي‌شه که هر بار گوش دادنش، تأثير عاطفي خاصي داشته باشه.
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} بله دقيقا يه نوستالژي غرور انگيز و دلتنگي اون روزها
محدثه خانوم
رتبه 89
6 برگزیده
1081 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top