آقاجان
نمی دانم بگویم بیا یا بگویم نیا
دلم می سوزد بحال خودم که سردرگمم
شرمسارم که هیچ برایت نکردم
.................
قدم از قدم برای نزدیک شدنت برنداشتم و با سرعت نور از تو دور شدم
تو که بیایی همه جا گلستان می شود
تو که بیایی می بخشی آنچه را که هیچکس بر من نبخشید
......................
آقا بیا و هرآنچه بد کردم در حقت ببخش
بیا به رویم نیاور هرآنچه باید نمی کردم
بیا تا شاید از پیله گناه بیرون آمدم
.....................
آقا بیاکه دور شدم از تو
بیا که خود را فراموش کردم
بیا و بر کن تمام ظلم را
بیا بگشا در رحمت خدا را
..................
آقا بیا که دورم از تو
بیا که گم شدم در خود
بیا دستم بگیر
بیا که بد آدمی شدم
.........................
آقا دلم بدجو هوایت کرده
بیا که دیگر از پشت حصار نگاهت نکنم
دستم بگیر مرا هم مهمان کن
به یک لبخند
