محمد ساده پیر توانا خادم حرم امام رضاروایتی نقل می کند و می گوید :در زمان امامت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ،مأمون ملعون یکی از اشرار را به خانه حضرت می فرستد تا طلا و جواهر آن حضرت را غارت و چپاول کند.
وقتی دزد وارد خانه حضرت رضا (ع) می شود، حضرت خودشان به جلوی درب خانه می روند و به دزد می گویند “اگر از این خط جلوتر نیایی،ما هر چه طلا و جواهر در خانه داریم را به تو می دهیم”،بعد از یک مدت کوتاهی حضرت رضا (ع) طلا و جواهرات خانه را به دزد می دهند.
نکته جالب توجه اینجاست که بعد از چند سال که حضرت رضا(ع) به ولیعهدی منصوب می شوند،مأمون در طرح جمع آوری اشرار و دزد ها این شرور را نیز دستگیر می کند، این دزد را نیز همراه بقیه دزد ها به نزد مأمون و حضرت رضا(ع) می آورند، از بین کلیه دزد ها ،حضرت رضا(ع)شفاعت این دزد را می کند و در گوش مأمون به صورت خصوصی می گوید که این دزد را نکش و او را آزاد کن.
نکته جالبتر اینجاست که دزد به خیال خود فکر کرده بود که حضرت رضا(ع) در گوش مأمون گفته است این دزد را بکش. دزد با همان تفکر خطاب به مأمون می گوید که: “هر آنچه که ولیعهد تو گفت بر عکس آن را انجام بده، تو را به روح و خاک پدرت قسم می دهم که به حرف ولیعهد خود گوش نده.” در نهایت مأمون این دزد را می کشد و سپس از حضرت رضا(ع)می پرسد که علت شفاعت شما از این دزد چه بود؟ که حضرت رضا(ع)می فرمایند: “یکبار این دزد به یک کلمه از حرف های ما گوش داده و عمل کرده بود و به گردن ما حق ایجاد کرده بود، به خاطر این حقی که به گردن ما ایجاد کرده بود، شفاعت این دزد به گردن ما افتاد و ما باید او را شفاعت می کردیم.
دربان حرم مطهر حضرت امام رضا (ع): پیام این داستان این است که انسان اگر بتواند به اندازه گذشتن از یک خط و یا به اندازه گوش دادن یک حدیث از معصوم (ع)، به اهل بیت(ع) خدمت کند، اهل بیت نیز جواب این خدمت را می دهند،اهل بیت (ع) خانواده ای نیستند که بدهکار کسی بمانند.
برچسبها: حرم- امام رضا- دزد- اهل بیت