خیلی متاثر شدم روحشان شاد

جالبه تو کوچه ما، یکی از همسایه داره خونه میسازه، دیروز که داشتم از بیرون می آومدم چشمم به پشت بوم خونه افتاد فکرشو بکنید چی دیدم؟؟!!

دیش ماهواره

قبل از تکمیل خونه که باید مأمن امن خانواده باشه، سیمهای دیش ماهواره رو وصل کرده

بنظرتون این خونه خونه اس؟؟

خونه ای که بنیانش این قدر سست باشه، آیا میتونه امن باشه؟؟ چطور میشه گفت که بچه های این خونه، خلف میشن؟؟

خیلی دلم سوخت، نه اینکه بگم من خودم چنینم و چنانم، اما زمونه ما این زمونه نیست. خونواده ها مراقب باشید بخدا فردا خونه تون دیگه سقفی نداره، همین دیش ماهواره میشه نارنجک و همون سقف خونه ای که با عرق ریزان گرمای تابستون ساختید، برمیداره

له کنید این موجبات براندازی خانواده رو

دل چیه؟؟

دل همون قلبه؟؟

به نظر من دل هیچ عضوی از بدن نیست، دل اگه بود، وقتی میگرفت به جایی از بدن قلمبه میشد یا درد میگرفت

دل، خودِ روحه انسانه، که وقتی میگیره کار کل بدن رو تحت شعاع قرار میده.

که وقتی میگیره دیگه اعضای بدنت توان کارهای رومزه رو نداره؛

که وقتی میگیره دیگه خودت نیستی و هیچ بودنی رو احساس نمیکنی

دل اگه بگیره، اگه غم داشته باشه انگار که نیستی، انگار فقط یه اکسیژن مصرف کنی

دلم گرفته، خیلی روزه دلگیرم

دلم خشکه محبته

دلم هوای بارانی میخاد

خسته م؛

از خودم از بودنم،

دلم آرامش میخاد،

دلم میخاد بخوابم،

خواب جسم نه،

خواب روح

گاهی زندگی برای من که کوته نظرم سخت میشه

نمیدونم چرا گاهی اونی نمیشه که ما میخایم، به خاطررسیدن به دلخواه خودم از این شاخه به اون شاخه می پرم میگم شاید روی یکی از این شاخه ها بتونم لونه بسازم

زندگی را به کام خود تلخ می کنم، جواب تمام اما و اگر و ای کاش های زندگیم تو دستای خودمه.

میدونی چرا آدما زندگی رو گاهی فراموش می کنن، گاهی ارزش نداره همین صدای بوق ماشین ها که گاهی کلافه مون میکنه، چون قدر یک لحظه نفس کشیدن رو، یک لحظه آرامش، یک چشم برهم زدن رو نمی دونیم.

میگیم خدایا شکر اما نمیدونیم چرا، میگیم تلاش می کنیم اما نمیدونیم برای چی؟؟

من چند روزه دلم گرفته، براچی؟ برا اینکه از زندگی پرتوقع ام، برا اینکه نمیدونم کجای دنیا ایستادم، برااینکه حکمت بودنم رو نمیدونم، فکر میکنم باید همونی بشه که من میخام.

آدمی رو از دست دادم، که با وجود او، خیلی از خصلت های انسانی من تکامل یافت، خیلی از عیوب من اصلاح شد. دوست داشتم تا همیشه ماله من باشه اما نشد چون زمینی نبود و یه روز باید میرفت. با رفتن کاخ آرزوی من که باوجودش ساختم؛ ویران شد.

الان دوست دارم هرگز دیگه دلنبندم، هرگز دوست نداشته باشم و دوست داشته نشم،

وقتی از توی خیابون راه میری، کافیه یه نگا به اطرافت بکنی، شاید تو ام مثل من احساس غربت کنی، احساس می کنی کسی برای لذت از طبیعت، هوای پاک، توجه به الطاف الهی و تفکر در آنها نیومده!!

حواس همه پرت فرد مقابلشه، شاید بیش از پیش تنه می خوری، بیش از گذشته احساس ناامنی می کنی!!همه حواسشون به مارکه لباسته و اینکه کجا خریدی؛ تازه اگه خیلی برات ارزش قائل باشن، وگرنه ازت می پرسن، این لباستو از کجا آوردی!!؟؟

قدیما وقتی مهمون می آومد اون روز بهترین روز بود، همه می نشستن پای حرف بزرگترا، همه جم بودن، یه دیگ بزرگ آبگوشت که نخود و گوشت رو می کوبیدن با یه کاسه ترشی و سبزی.

اونوقت بود که همه چشم براهه مهمون بودن.

میدونی چرا؟؟ چون آدما میرفتن مهمونی برا دیدن هم، نه نشون دادن به هم!!

الانه وقتی حرف از مهمونی میشه تنت میلرزه، تو دلت میگی خدایا کی میره جم کنه این همه فیس و افاده رو، وقتی مهمونی میری، باید مراقب باشی که زیاد نخوری، بد نشینی، شیک باشی و همپای صاحب خونه به نشان تأیید و تشویق سرتکان بدی!! تازه وقتی برمی گردی باید لیست کنی چی خوردی و تو باید دفه بعد چی به لیست اضافه کنی.

باید حساب کنی از چه خریدای واجب باید بگذری تا این مهمونی رو راه بندازی.

انوقت چقدر اسراف میشه، غذاهایی که دور ریخته میشه، کسانی هستن که در طول و عرض زندگیشون به چشم ندیدن و نمی بینن.

به قلم مدیروبلاگ

خدایا امشب دلم گرفته

خدایا دلگیرم از خودم

خدایا خجلم از کردارم

خدایا ببخش برمن هرآنچه از روی بی عقلی گفتم

خدایا چشم بپوش

خدایا بنده ام، کم تحملم، مقصرم، بی کس و تنهایم از درون

دلم گرفته، غصه دارم چشم براهه معجزه ات هستم

خدایا چرا امام زمان نمی آید

چه حکمتی دارد سکوت

خدایا چه گناهی مرتکب شده اند این کودکان

خدایا بخاطر چه این اشک ها؛ مانند دانه های مروارید از چشمانشان می بارد؟؟

خدایا این کودکان باید کودکی می کردند، و دل زمین را از هیاهوی خود به لرزه در می آوردند، حال این دله آنهاست که می لرزد

دلشان می لرزد و اشکشان می لغزد

خدایا چرا ابر قدرتها، کور اند و کر؟؟

چرا؟ نمی بینند خون های ریخته شده را

اصلا چرا؟ ما هم فقط نُچ نُچ می کنیم وچشماهایمان پر از اشک می شود!!!

بعد می رویم دنبال کارخودمان، مسافرت، مهمانی، عشق و حال

به چه کار می آید؟؟

به فرموده امام خمینی(ره): اگر هر نفر یک سطل آب بریزد، اسرائیل را آب می برد.

من میگم اگر هر فرد آزاده ای یک فوت کند اسرائیل را طوفان خواهد برد

پس من اولین نفرش: ههوووووووو

نماز عید با اقتدا به ماه منیرم

عید فطرت مبارک

این عید، عید فطرت است، بازگشت به فطرت خداییمان

بازگشت به سرشت الاهیمان

عیدتون مبارک

سی روز گذشت، گذر کردیم از کوچه های با خدابودن

گذشت مهمانی خدا، جمع شد سفره رمضان، خوشابحال آنان که از این سفره و میزبان بهره بردند

خدایا به واسطه بندگان پاک و مخلصت مارا ببخش و بیامرز

بیست هشت روز گذشت

بیست هشت روز بندگی

خدایا....

خدای آسمان و زمین

خدای روز و شب

خدای بی منتها

ستار العیوب

بیست و هشت روز نخوردم و استغفار کردم

از تو خواستم بیامرزی گناهان یک سال مرا

خدایا کم گذاشتم و زیاد برداشتم

خدایا فراموشت کردم، خدایا از یادت بردم، خدایا بی مهری کردم، خدایا بنده بدی بودم

خدایی کن در حق حقیرترین بنده ات

خدایی کن، ازیادم مبر، مثل همیشه ای که بودی و ندیدمت

خدایا، دنیا با تمام آدمکهایش تنهایم گذاشت

خدایا، در میان ظلمت خودم پنهانم

خدایا خواهان دست هدایت تو ام

خدایا فراموشم نکن